اینجا چراغی روشن است

"از رنجی که می بریم"

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۴۷ ب.ظ


نشسته ام توی ِ خواب-گاه، روی موکت ِ خشک، پشت ِ سیستم ِ زهوار در رفته(ام که هر لحظه بیم ِ نابود شدنش می رود :|) و به آینده های دور و نزدیک فکر می کنم. و به اینکه چرا تنها دو راه برای ادامه ی زندگی من وجو دارد؟؟ شرکت در کنکور کارشناسی ارشد یا شاغل شدن در زمینه ای مرتبط یا غیرمرتبط با رشته ی تحصیلی ام. مدرک گرایی بدبختانه اولویت زندگی خیلی از آدم های عصر 21 شده... دوره ی علم گراییست دیگر! چه می شود کرد؟نیاز به تربیت متخصص در رشته های مختلف ِ این عصر را قبول دارم اما این جوزدگی ِ آدم های دور و برم را نه. 

                                                                             

 وقتی خیلی بچه بودم و مدرسه می رفتم بدون اینکه دقیقا فایده اش را بدانم نمی دانم کی توی سرم انداخت که باید درس بخوانم تا بعدها که بزرگ شدم بتوانم یک کاره ای بشوم توی این دنیا.و همیشه همه ی آدم های دور و برم یک سوال تکراری از من ِ دانش آموز می پرسیدند : "می خوای چکاره بشی؟"و من به زودی یاد گرفتم که در جوابشان بگویم "میخوام وقتی بزرگ شدم معلم بشم".و در آن لحظات چهره ی مهربان خانم ملکی(معلم پایه ی اول دبستانم) توی ذهنم بود و خودم را به جای او تصور می کردم.

پا به دبیرستان که گذاشتم آرزوهای اطرافیان  وارد مرحله ی جدیدی شد.بابا همیشه دلش می خواسته پزشک بشود و به خاطر شرایط زندگی اش نتوانسته.و بابابزرگ همیشه دلش می خواسته لااقل یکی از نوه هایش دکتر بشوند (: و این آرزوی محقق نشده همینطور چرخیده بود تا نوبت کنکور دادن ِ من شد و حالا همه ی امیدها به من؛ من اما هنوز ته ِ جزوه هایم نقاشی می کشیدم.بیشتر چهره.و لای کتابها و جزوه های درسی ام کلی کتاب و مجله ی غیردرسی قایم کرده بودم! هیچوقت یادم نمی رود در همان دوره ی کوتاه ِ پیش از کنکور بیشترین تعداد کتابهای غیردرسی عمرم را خواندم!

و نتیجه چه بود؟یک رتبه ی ناپلئونی که یک مصیبت یک ساله ی دیگر رقم زد برایم.باز هم تست و جزوه و نقاشی و شعرهایی که معلوم نبود چطوری فقط در همان دوره به ذهنم الهام می شدند!

من با رتبه ی هشت هزار و خورده ای(خورده اش به عکس ِ خیلی ها هیچوقت برایم مهم نبود) نتوانستم آرزوی بابا و بابابزرگ را برآورده کنم و تا مدتها حس ِ گناه و عذاب وجدان همراهم بود... شاید تا وقتی که بابا گفت "چقدر خوب شد پزشکی قبول نشدی! رشته خودت خیلی بهتر از پزشکیه!" و خدا می داند از آن موقع تا به حال چقدر از پزشکی متنفرم و چقدر از خدا ممنونم که این بار دعاهای بابا و مامان را نشنید.

حالا که فکر می کنم سالهای درس خواندن هیچ چیز مهم و جالبی برایم نداشت و کلاس های درس چیز زیادی بهم اضافه نکرد... من از خیلی چیزها جا ماندم...می توانستم خیلی بزرگتر و بهتر از اینی که هستم باشم اما سالها وقتم را برای درس هایی تلف کردم که حالا کوچکترین کاربردی در زندگی ام ندارند و هیچ دردی از دردهایم دوا نمی کنند... .مامان و بابا حاضر بودند برای اینکه خوب درس بخوانم مرا از شر خیلی از مسئولیتهایی که حالا ارزش شان را درک می کنم خلاص بکنند! و چقدر بهتر بود به جای آن همه تاکید روی درس خواندن و کنکور روی همان مسئولیتها تاکید می کردند و من شاید کمی بزرگ تر و بهتر از حالا بودم...

الان هم باید بین درس خواندن و شرکت در کنکور ارشد یا کار کردن، یکی را انتخاب کنم و زندگی راه سومی برایم باقی نگذاشته! و من که دل خوشی از کار کردن ندارم ترجیح می دهم همچنان درس بخوانم شاید دریچه ای به رویم باز شود تا مرا از سرنوشتی که انگار تبدیل به یک جبر و اپیدمی بزرگ در بین هم نسلی هایم شده نجات بدهم...

از فکر اینکه بخواهم هر روز سر کار بروم و سالها و سالها توی یک اداره/سازمان/بیمارستان خاک بخورم تنم می لرزد.از کارمند شدن متنفرم!و اصلا نمی فهمم چه لزومی دارد هرکس که درس خواند حتما شغلی انتخاب کند و چرا جامعه ی ما هر روز بیشتر شبیه جامعه ی غرب می شود و داشتن یک شغل ِ مناسب آرزوی خیلی از دخترهای هم سن وسال من شده و حتی اولویت زندگی شان... دخترهایی که حاضرند برای اینکه توی خانه نباشند با حقوقی بسیار ناچیز منشی ِ مطب پزشکی بشوند که از انصاف و انسانیت هیچ بویی نبرده و بیشتر به ماشین ِ پولشویی می ماند!(البته بحثم با آنهایی که از سر نیاز مالی کار می کنند نیست)

یا نکند من آدم ِ نامتعادل و بی عرضه و بی مصرفی هستم و اینها توجیه ِ تنبلیهای شخصیتی من است؟




+اینکه آدم  خدمتی در حق مردم جامعه اش انجام بدهد خیلی با ارزش است اما اینکه جو جامعه تو را مجبور به انتخاب یک شغل ثابت بکند از نظر من آن شغل و آن خدمت دیگر ارزشمند نیست! اینکه زن های خانه دار و کاری که انجام می دهند در فرهنگ امروز جامعه ی ما خوار و خفیف شمرده شوند، دخترهای شاغل خودشان را یک سر و گردن بالاتر از دیگران بینند و به تبع آن مردهای جامعه دنبال ازدواج با زنهای شاغل باشند هم همینطور! اصلا مگر یک زن چقدر وقت و توان و انرژی دارد که بخواهد هر روز هفته صبح تا ظهر(در بهترین حالت) سرکار برود و ظهر تا شب بچه هایش را تربیت بکند، کارهای خانه را انجام بدهد، شوهرداری کند و در تمام نقش هایش هم عالی باشد؟! آیا در هر حال مجبور نیست برای یکی از نقش هایش کمتر وقت و انرژی بگذارد؟

++اما معلمی تنها شغل ِ ثابتی ست که دوستش دارم.شغلی که کمتر آدم را به یک ماشین تبدیل می کند.به خصوص معلم موقت شدن و از مدرسه ای به مدرسه ی دیگر رفتن.که متاسفانه این هم میسر نیست...

 

عنوان پست : عنوان کتابی از «جلال آل احمد»



نظرات  (۷)

  • جوراب های نشسته
  • نمی دونم رشته ای که خوندی رو دوست داری یا نه
    اما به نظرم اگه رشته ات رو دوست داشته باشی نباید نظرت این باشه :)
    پاسخ:
    مددکاری اجتماعی
    اتفاقا دوستش دارم زیاد
    بخدا (:
    سلام
    1. درسی داریم با نام  جنبش های اجتماعی زنان و نقد و بررسی فمنیسم که  در این درس باید با جنبش های اجتماعی آشنا بشیم و ما علاوه بر خواندن کتاب هایی در این زمینه کتاب 500 صفحه ای خانم مشیرزاده با نام 100 سال تاریخ فمینیسم را خواندیم. جامعه شناسی جنسیت و زن در ادیان و مکاتب هم شما را با نظریات مختلف آشنا می کند. درباره حقوق و وضع زنان در کشورهای دیگر مانند اروپا در مقطع دکتری درسی هست بانام حقوق تطبیقی.

     2. کارکرد زیاد داره البته کار براش کمه ولی اگر خودت همت داشته باشی می تونی فعالیت اجتماعی داشته باشی.

    3. در زمان ما که تربیت مدرس 6 نفر می گرفت و الان که 8 نفر می گیره یعنی ظرفیت ها داره زیاد میشه،علامه هم من مطمئن هستم دوباره میگیره

    4. منابعی که دیدم به هیچ وجه کافی نیست. در روش کتاب نورمن بلیکی را حتما بخوانید. در حقوق باید اول حقوق مدنی بخش خانواده را بخوانید و تمام قوانین را بخوانید. بخش نکاح، طلاق و... و ارث و مجازات اسلامی بخش زنا و دیه. بعد کتاب محقق داماد و امامی را بخوانید در این دو کتاب تک تک قوانین را توضیح داده که باید حتما توضیحات و نکات را بخوانید. من خودم طراح سوالات حقوق مدرسان شریف هستم اگر سوال دیگری داشتید به من ایمیل بزنید و اگر هم می خواستید تلفنی صحبت کنید بگویید من تلفن را در ایمیل می دهم و حتی می توانید یک روز بیایید دانشگاه، من خوشحال می شوم دوستان را راهنمایی کنم.

    نکته: تمام حقوق ما چه مدنی و چه مجازات ها همه برگرفته از فقه اسلام است ما حقوق خانواده و جزایی و... را می خوانیم که یک دانشجوی حقوق می خواند چون همه حقوق از اسلام است. نمی دانم شما چقدر با فمینیسم و تاریخ آن آشنا هستید ولی به نظر من در جامعه ما در بین خود زنان در هر قشری هیچ جایی برای اینکه با فمینیسم بشود کاری کرد وجود ندارد شما اگر واقعا دغدغه زن ایرانی را داشته باشید بعد از مطالعات جامعه شناسی و روان شناسی متوجه می شوید در ایران با فمینیسم نمی شود کاری کرد. زن ایرانی نه غربی است که پذیرای فمنیسم باشد و نه شرقی و عرب است که در خانه حبس شود برای زن ایرانی باید یک راه حل تلفیقی و سوم پیدا کرد. در همین قوانین اسلام من برای شما مواردی را می آورم که حق طلاق را مختص مردان نمی داند و حتی صیغه را به شدت رد می کند متاسفانه فقه مردانه نمی گذارد ما از فقه درست اسلامی استفاده کنیم. مهم ارتقا وضعیت زنان و توانمندسازی زنان است با فمینیسم و یا اسلام فرقی نمی کند. من طرفدار هردو هستم در کنار هم.
    پاسخ:
    ببخشید حواسم به ایمیلتون نبود
    خیلی ممنون
  • حسین بوذرجمهری
  • انشالله که خیر است
    اگر شما هم امسال برای ارشد میخونید احتمالاً پس با هم داریم میخونیم! برای همدیگر دعا کنیم! :دی
    پاسخ:
    انشالله
    بله همینطوره
    چرا که نه؟حتما
  • حسین بوذرجمهری
  • یکبارگی چقدر مطلب نوشته اید
    خدا قوت
    پاسخ:
    شما دیر به دیر تشریف میارید
    سلامت باشید
  • خارج ازچارچوب
  • این پست شما خیلی‌خیلی حرف داشت!خیلی زیاد!من الان نمی‌دونم در مورد کدوم بگم اصن!فقط می‌تونم بگم همه‌ی اینا برمی‌گرده به رشد کاریکاتوری جامعه‌ی ما.ما حتی شبیه غرب هم نشدیم!چون توی غرب اکثر آدم‌ها دنبال کاری می‌رن که بهش علاقه دارن.و بیشتر افراد وارد رشته‌ای میشن که استعدادش رو بیشتر از بقیه دارن.اما توی جامعه‌ی ما کسی که رتبه کنکورش بد بشه مساوی با کسیه که به درد جامعه نمی‌خوره!
    پاسخ:

    تو ایران از کنکور یه غول بزرگ ساختن که هرکس بتونه شاخشو بشکنه برنده ست و باهوش!!!
    هیچ بهایی هم به باقی ِ استعدادای یه آدم پشت کنکوری داده نمیشه
    ای بابا! چه قدر شبیه منی! متولد آذر 69! گیر افتادن در یک مسیر دو راهه ی ارشد یا کار!
    این که همین جوری از بچگی درس خوندیم که یه کاره ای بشیم دقیقا درسته 
    اما خیلی از کارها کلی دریچه های بزرگ دارند که ما کوچیک می بینیمشون حتی کارمند بودن ساده حتی منشی ! باور کن بعضی منشی های دکتر ها آن قدر می تونند خوب باشند که حال مریض های خسته و بی حوصله رو از این رو به اون رو بکنند! و این اصلا کار کوچکی نیست! اصلا!
    پاسخ:
    اتفاقا منم متوجه این نکته شده بودم (:
    نه ببین به نظر منم هیچ کاری فی ذاته بی ارزش نیست.حتی حمالی
    همه کارها نیاز جامعه هستن...بحث من جبریه که به وجود اومده برای شاغل شدن زنها
    یعنی زنها میان وارد کارایی میشن فقط و فقط برای اینکه به قول خودشون مستقل باشن
    این کار باعث میشه مردای جامعه فرصت شغلی شون کمتر بشه و هم اینکه صاحبکاران فرصت طلب هزینه ی کمتری به کارکنانشون بپردازن؛چون زن هستن!
    انصافا حقوق 200هزارتومن در ماه که یه متخصص(با درآمد ماهیانیه ی میلیونی) به منشیش میده تو چارچوب انسانیت تعریف میشه؟

    حق!

    پاسخ:
    (:

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی