از غمِ ماه...
سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ
از غمِ ماه...
ماه را خیلی دوست دارم. یکجور ثبات، یقین و آرامش، که
همیشه در عطش آن بوده ام، دَرَش موج می زند. با آن هاله ی روشنِ کوچک، میان
آن همه سیاهی غوطه ور است بی آنکه مضطرب شود.
هرچه درخت، شوق وصل را در دل آدم می ریزد، ماه غمِ هجر به دل می نشاند.
هر لحظه از غم و حزنی می گوید که اگر درنیابمش ابدی می شود...
من نه وصل را می دانم چیست، نه غم هجر را خوب می فهمم؛ اما غمِ ماه گاهی دلم را می لرزاند ...
- ۹۳/۰۷/۲۲