اینجا چراغی روشن است

مثل سرو...

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ب.ظ
"فردی بسیار شجاع بود و هیچ زمانی دست به سلاح نبرد، بلکه خواستار حقوق برابر در عربستان بود"
اعلامیه تجمع روبروی سفارت عربستان را دیده بودم و آن عکس ِ معروفِ بلندگو به دستش را؛
می خواستم بروم جای دیگری.
مسیرم مشخص بود... باید در جلسه ی نقد داستان شرکت می کردم.
مسیرم مشخص بود ولی  سر از جای اشتباهی درآوردم. دیر شده بود و دیگر امیدی به رسیدن نداشتم.
دوستم پیام داد محل تجمع به میدان فلسطین منتقل شده. 
از همان جا برگشتم رفتم ولیعصر و بعد هم میدان فلسطین؛
عکسش را از همان دور دیدم و... انگار که هنوز زنده بود... .

+زنگ می زنم به بابا. صدایش گرفته و غمگین است. اول فکر می کنم اتفاقی افتاده؟! بعد که فکر می کنم می بینم البته که اتفاقی افتاده، در دور دست ها... اتفاق بزرگی افتاده... .

  • .:.چراغ .:.

آل سعود

شیخ نمر النمر

نظرات  (۵)

غم کشته شدن این مرد خیلی بزرگ بود. من گاهی فقط اسمش رو شنیده بودم و این که رهبر شیعیان عربستانه. وقتی اون روز صبح خبر اعدامشو شنیدم، قلبم ریخت. انگار با اینکه اصلا نمیشناختمش اما همین محب اهل بیت بودن، قلبم رو بهش وصل کرده بود، خیلی حالم بد شد از جور زمانه.
اما مطمئنم که این خون مظلوم، شعله میکشه و حسابی اون ظالمان ملعون رو تو خودش می سوزونه
پاسخ:
دقیقا
من هم شناخت چندانی نداشتم اما...
  • خارج ازچارچوب
  • صداها و تصویرهایی که می‌مانند تا ابد ...
  • yalda.gh (sedighe)
  • من انگار هنوز نمی خواد باورم بشه...
    پاسخ:
    :(
    غم دیدیم
    شیعه این روزها حالش خوب نیست
  • سید احمد برقعی
  • انگار که هنوز زنده بود...
    خوب بود.

    امروز در تجمع حوزویان روضه ی شیخ نمر را می خواندند. شبیه روضه ی امام حسین(ع)، مردم گریه می کردند...
    انگار کردم که در شهر دوری بوده ام، و خبر رسیده که امام باقر(ع) را مسموم و شهید کرده اند.
    همه چیز برایم مال قدیمها بود. شهادت های قدیم. تجمع های سال چهل و چندِ فیضیه... گریه های قدیم...
    انگار هر چه به آخر الزمان نزدیک می شویم ، دلها بیشتر شبیه اتفاق های قدیمی می شود.
    باید هم اینطور باشد... باید جوری شود که سلمان و حبیب و عیسی مسیح که بازگشتند، خیلی تعجب نکنیم...
    پاسخ:
    یک جوری بود این شهادت
    آن عکسِ، آن چهره ی آشنا. 
    انگار هزارسال بود میشناختمش...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی