عروسی مذهبی
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۵۹ ب.ظ
عروس و داماد مذهبی بودند و تصمیم داشتند عروسی شان را یکجور دیگری برگزار کنند. قرار بود شب عروسی دف بزنند اما برای حنابندان برنامه ای نداشتند. یکی از اقوام نزدیک شیطنت کرد و بساط رقص را جفت و جور کرد.
عروس عصبانی بود. کارد می زدی خونش در نمی آمد.
عاقبت آمد نشست وسط مجلس و با چند تا از دختران جوان شروع کردند به شعرخواندن و کل کشیدن و کف زدن. ضبط خاموش شد و یک نفر رفت قابلمه آورد! رقاص ها نشستند و دل دادند به شعرهای محلی. شعرها را نصفه نیمه بلد بودیم. مدام اشتباه می کردیم و می زدیم زیر خنده.
بعدتر ظرف حنا را آوردند و دادند دست مادربزرگ. مادربزرگ کف دست همه دخترها و زن ها حنا و سکه گذاشت و برایشان دعای خیر کرد.
رنگ حنا تا چند روز کف دست هایمان مانده بود... .
- ۹۵/۰۲/۰۲