اینجا چراغی روشن است

این کتاب، کتابِ اشک ها و لبخند هاست. کنابِ زندگی است. اصلا خودِ زندگی است. 

دخترِ شینا، حکایت زندگی دختری معمولی است. در یک خانواده ی روستایی و معمولی. همه چیز معمولی است تا قبل از آمدنِ صمد. ته تغاری خانواده است و حاج بابایش نمی گذارد آب توی دلش تکان بخورد.

اما عشق می آید و این سرخوشی و سرمستی را به هم می زند. ازدواجی زود هنگام، ناخواسته هلش می دهد توی کوره ی زندگی. خشت خشت اش را خوب می پزد و آجر آجر روی هم می چیند. 

وقتی که بلند شد، وقتی که بزرگ شد، عشق هم می رود و درد می ماند و دوری و داغ؛

و بعد تنهایی شروع می شود... خدا شروع می شود...

این کتاب آنقدرها از جنگ نمی گوید. شاید حتی کتاب زنانه ای به نظر برسد. اما به نظرم فراتر از این هاست. هر آدمی می تواند خودش را در آن ببیند.

 دخترِ شینا،قدم خیر، زنی است ساده و معمولی و مثل بیشتر زن های عالم دلبسته ی خانه و زندگی اش. نه مهریه اش اسلحه است و نه حاضر است به سادگی عزیزانش را فدای اسلام کند. عاشق شوهرش است و دلش می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. هر وقت شوهرش اسم رفتن را می آورد گریه می کند. این دلبستگی از همان ابتدا نقطه ی امتحان اوست. اول دلبستگی به حاج آقا(پدر) و بعد هم دلبستگی به صمد؛ از ازدواج بدش می آید. حاضر نیست در آن سن کم از پدرش جدا شود. صمد به سختی دلش را به دست می آورد و او را عروس خانه اش می کند. اما از همان ابتدا، به دلایل گوناگون مجبور می شود تنهایش بگذارد.

یک جای کتاب صمد می گوید انگار قرار نیست هیچ وقت یک دل سیر ببینمت. انگار این خانه یا جای من است یا تو. می گوید بگذار جنگ تمام شود، می دانم چه کنم. نمی گذارم آب توی دلت تکان بخورد. دور دنیا را با هم می گردیم. اما هر دو می دانند که این حرف، آرزویی بیش نیست. می دانند که این رنج، تاوان دلبستگی است و پایانی ندارد.

نثر کتاب ساده و روان است. حتی وقتی سختی های وحشتناکِ این زن را در غیاب شوهرش، به تصویر می کشد. مثلا آنجا که در ماه آخر بارداری لباس مردانه می پوشد و می رود پشت بام تا برف ها را پارو کند. تا سقف چکه نکند. تا کسی متوجه نشود که شوهرش بالای سرش نیست... و بعد بیهوش می شود و زودتر از موعد زایمان می کند. به نظرم همین روایت به تنهایی تمامِ حرف کتاب را می زند. زنی که به معنای واقعی کلمه زن است. زنانگی می کند. درست مثل شوهرش که مرد است و در میدان جنگ مردانگی می کند. همانقدر کامل. همانقدر دلیر.

این زنِ رنج کشیده ی سخت و محکم در مقابل دلبری های شوهرش زود نرم می شود. او عاشق است اما لب به اعتراف نمی گشاید. تا وقتی که معشوق به شهادت می رسد. آنجا که آمبولانس حامل تابوتِ همسرش را گم می کند و سرگشته می شود و در دلش میگوید:«می خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش شدم».

من این کتاب را خیلی دوست داشتم. به نظرم قابلیت این را دارد که یک رمان چند جلدی بشود. فیلم بشود. سریال بشود. آدم مگر از یک کتاب، فیلم، موسیقی چه می خواهد؟ جز اینکه حقیقتِ عریان را نشانش بدهد؟ حقیقت هستی به جز رنج کشیدن، بجز اشک ریختن و لبخند زدن و بزرگ شدن چیست؟ 

+حتما این کتاب را بخوانید و بخندید و گریه کنید!


* ص 246

  • .:.چراغ .:.

نظرات  (۱۰)

  • ...:: بخاری ::...
  • چ خوب نوشتی بانو. احسنت.

    چرا ندادیش ب هیات کتاب؟؟؟؟
    پاسخ:
    ممنون :)
    اصلا حواسم نبود :)
  • داداش مهدی
  • اگر فیلم می شود حیف نشود...

    کلی ازین دختر شیناها داریم که قصه‌هاشون نوشته نشده و کتاباشون چاپ نشده...
  • ....مسعود ....
  • ممنون
  • ههـــ ـــــ
  • سلام

    شما که همه ی توضیحاتشو دادید :)

    پاسخ:
    سلام
    خواندن جزییاتش لطف دیگری دارد!
  • واقعیت سوسک زده
  • خواندمش و هی حرص خوردم 
    پاسخ:
    حرص چرا؟
    اخیرا به پدرم هدیه دادن روز معلم
     ان شاالله بخونمش

    سربزنید
    پاسخ:
    انشالله
    سلام
    ممنون از معرفی :)
    کتاب خیلی خوبی به نظر میاد اینم به لیست خرید کتابام اضافه شد
    پاسخ:
    سلام. خواهش میکنم
    امیدوارم شماهم به اندازه من لذت ببرید :)
    سلام
    واقعاً معرفی کوتاه و قشنگی بود.
    درود بر شما
    پاسخ:
    سلام علیکم
    خدا رو شکر
    سلام
    کتاب خوبیه...
    برای همسرم خریدمش...

    ان شا الله درس بگیربم... متاسفانه سبک زندگیهای امروزی با خیلی از چیرهایی که در این کتاب هست بیگانه هست....

    اما برای فطرتها داستانی خوش و اشناست
    ان شاالله به ندای فطرتمون لبیک بگیم
    پاسخ:
    سلام علیکم
    بله دقیقا کاری که می کنه بیدار کردن فطرت انسانه
    زیبا بود ممنون
    پاسخ:
    ممنون که خوندید :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی