کوچه طبس ، خیابان شهید یارجانی ، پلاک 11 ... یک در نسبتا بزرگ ِ خاکستری ، تو را به راهرویی باریک متصل می کند و بعد می رسی به دو تا ماشین بزرگ قدیمی که حتی اسمشان را هم بلد نیستی و فقط توی فیلمهای ِ تلوزیونی مربوط به دهه 50 دیده ای ؛ از همان ماشین های شاسی بلند ِ مشکی رنگ ، مخصوص نیروهای ساواک !
تا وقتی که نوبت بازدید به گروه ما برسد توی آمفی تئاتر می نشینیم به تماشای کلیپهای و مستندهای کوتاهی از مجموعه ؛ خانمی که توی مستند صحبت می کند خسته و پریشان است. بریده و بریده حرف می زند و بغضی سنگین ، دمادم وادارش می کند به سکوت ... . ( چند ساعت بعد راوی برایمان توضیح می دهد که "همین خانم بعد از پایان فیلمبرداری و مرور وقایع و خاطرات راهی سی سی یو شده ! که البته بیچاره تقصیری ندارد .. موقعی که پایش به این زندان باز شده 15 سال بیشتر نداشته !" )
ساعت 9 می شود و گروه ما به اتفاق راوی (خانم ج) راهی تماشای زندانی می شود که رضاخان سالها پیش برای مجازات مخالفانش ساخته است ؛ آن زمان "کمیته مشترک ضد خرابکاری" می نامیدندش ؛ حالا موزه ای شده به نام "عبرت" ؛