امروز کف ِ حیاط و راهروهای دانشگاه را پر کرده بودند از پرچم های "مرگ بر امریکا" برای لگد کوب کردن!همایش هم بود، کرسی آزاد اندیشی و حتی مسابقه و قرعه کشی هم؛ یک طومار هم گذاشته بودند جلوی ورودی آمفی تئاتر که تیترش این بود: رابطه با امریکا=> خیر یا آری؟
کسی حواسش به پرچم ها نبود... صندلی های آمفی تئاتر کم و بیش خالی بودند... روی طومار هم خیلی ها نوشته بودند: ما با امریکا مشکلی نداریم!
صدای آهنگ مرگ بر امریکای ِ حامد زمانی از آمفی تئاتر به گوش می رسید اما خیلی ها ایستاده بودند به تماشای بارانی که مثل سیل از آسمان می بارید و صدای شرشر ِ قشنگی هم داشت...
یک بغضی توی دلم بود... توی دل ِ ویری هم همینطور! خوش به حال آسمان که با کسی رودربایستی ندارد...
+نمی دانم بهش چی می گویند؟ شکاف آرمانها ؟ مرگ آرمان ها؟ مرگ دانشگاه؟اما خیلی چیزها عوض شده و خیلی ها نمی خواهند این را بفهمند و قبول کنند...همانقدر که دانشجوها خودشان را به خواب زده اند آنهایی هم که نمی خواهند این شکاف ها را ببینند خوابند...