
نشسته ام توی
مجلسی که به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام بر پا شده است.
خانمِ مولودی خان
می خواند: "فدای خال ِ لب ِ تو، نگاه و چشم مست ِ تو"
از قافیه نداشتن
اشعارش بگذریم... . حالا گیریم جناب حافظ در عرفانی ترین لحظه ی ممکن از
خال و خط و لب می گوید تا دگم را از غیر دگم سوا کند. این دلیل نمی شود هرکس، در
هرجمعی به هر بهانه ای سخن از چشم و لب و خال
وسط بیاورد!
بعد طبق معمول
اینگونه مراسم، مولودی خان - که نقش مجری را هم ایفا می کند- شکلات پرت می کند توی
سر و کله ی ملت. و ملت دست و پا می شکنند برای جمع کردن شکلات ها. در این بلبشو نه
پیر به جوان رحم می کند و نه جوان به بچه.
در نقطه ی اوج
مجلس، وقتی مولودی خوان و ملت تا عرش بالا رفته اند و پایین بیا هم نیستند، صدای
زار زدن پسربچه ای از این سوی مجلس هم بر شور جمع می افزاید و هم، باعث می شود
مادرش از آن سوی مجلس دست ها و پاهای بی شماری را له و لورده کند تا خودش را
برساند به بچه ای که شمر هم جلودار ِ عربده کشیدنش نیست.
وقتی سرانجام این
دو به هم می رسند، مادر بلافاصله سراغ ضارب را می گیرد و بچه به اتاقی که سایر بچه
ها مشغول بازی اند اشاره می کند. مادر و کودک وارد اتاق می شوند ودر بسته می شود.شنیده بودم یکی
از خصلتهای امام حسن(ع) تواضع و سخاوت بی دریغ ایشان است. شاید مادر مذکور هم می خواست در
این شب عزیز کودکِ ضارب از سخاوت پنجه اش بی نصیب نماند!
صدای مولودی خوان
اوج می گیرد:"دستا بالا! به افتخار خودتون و بغل دستی تون". مات و مبهوت
چشم می دوزم بهش. امیدوارم بتواند مقصودم را از نگاهم بفهمد.
بعد از مراسم حال
خوشی ندارم. یعنی از قبلش هم حال خوشی نداشتم. دلیلش ببیشتر بدبختی های خودم بود
و ربط زیادی به ناراحتی از بابت برگزاری اینطور مجالس نداشت. ترجیح می دادم برق ها
را خاموش کنند، کمی نوحه بخوانند شاید گریه بتواند سنگینی این مراسم را سبک کند.
هر وقت مولودی خوان داد
می زد "دستهاتون رو ببرید بالا تا امام ببینه" خنده ام می گرفت. نمی توانم درک کنم چطور کف زدن و کل کشیدن می
تواند باعث خوشحال کردن ائمه بشود؟ می خندیدم و شاید هم بغض می کردم و فکر می کردم به
اینکه واقعا حقِ ائمه این است؟
+نمی
دانم شاید نوشتن تمام اینها توجیهی باشد
برای خصلت جمع گریزی ام(خصوصا اینطور جمع ها). یا شاید اصلا زیادی قضیه را
بزرگ کرده ام. شاید واقعا باید در اعیاد اینطوری شادی کرد. اصلا مگر من و امثال من چه کرده ایم برای بهتر شدن وضعیت؟ پس شاید حق نقد
کردن(غر زدن) را هم نداشته باشیم. از جانب ائمه... .