بابا: دخترم، انقدر از این شاخه به اون شاخه نپر؛ نقاشی و طراحی و کیف دوزی و گلدوزی رو بذار کنار، بچسب به همین خیاطی.طراحیتم خوبه، می تونی خیاط موفقی باشی.
من: نه بابا می خوام فیلمنامه نویس شم. واسه همین یه مدته همه چی رو گذاشتم کنار :D
بابا(با تردید): آها...باشه :\
من(گفتگوی ذهنی): چیکار کنم خدایا؟ تقصیرِ من چیه که از هر انگشتم هنر می باره؟چه کنم با این همه استعداد؟می دونم...آخرش هدر میرم :\:D