"آیا وقت آن نرسیده است که به جای پرداختن به دیگران به خود بپردازیم؟
آیا زمان آن نرسیده است که به خاطر خدا و اگر قبول ندارید به خاطر خلق و
اگر باز هم قبول ندارید به خاطر خودتان کمی به خویشتن بیندیشید؟ آیا
قبول ندارید که تنها با دو بال علم و اخلاق، تخصص و تعهد میتوان مملکت
را از حلقوم آنها که همه چیز را غارت میکنند نجات داد؟ آیا از راه تحریک و
تخطئه و ناسزا میتوان به جایی رسید؟ آیا آنهایی که پند میدهند،
خودشان هم عمل میکنند؟
فکر نمیکنید بهتر است من ها را دور بریزیم. آیا
بهتر نیست که در روش هایمان تجدید نظر کنیم؟
باشما هستم. شما که یک زمان
جهاد میکردید، یک وقتی پیکار میکردید، بعد رزمنده شدید، بعد فدایی مردم
شدید، سپس اکثریت شدید، آنوقت به تودهها پیوستید، بعد بعضیتان دوباره
برگشتید، سه جهانی بودید، دو جهـــانی شدید، این جهانی بودید آن جهانی
شدید، لرد بودید کرد شدید، بلوچ بودید ترکمن شــــدید، و… چه
میدانم؟ شاید فردا هم چیز دیگری باشید! و هنوز هم ماهی یکبار تغییر خط
میدهید و مدلِ کلاه تان را عوض میکنید!!
با شما هستم، از دو درصدیها تا صد درصدیها و از یازدهنفریها تا یازدهمیلیونیها! شما که خرابی خودتان را در دیگران میبینید و درستی دیگران را در خود! با شما هستم که مصدقی هستید و دروغ میگویید، شما که خلق مسلمانی بودید و حالا مسلمانتر از خلق شدهاید، و شما که لنگلنگان راه میرفتید و حالا پشت پا میاندازید و شما که چپ هستید و سر از راست درآوردهاید و شما که با اسلام انقلابی دارید پدر انقلاب اسلامی را در میآورید… با این روشها به کجا میروید و به کجا میخواهید بروید….؟!1
"رجب بیگی نسبت به اقران خودش امتیاز دیگری داشت و آن اینکه توجه جدی به کار
فرهنگی داشت. برای آنها کار فکری فقط غرب شناسی نبود که بعد هم خودشان یک
گروه متبختر و متفرعن غرق شده در انتزاعیات و جدا از مردم شوند که کاری از
دستشان بر نمی آید و در فتنه ها هم حداکثر خدمتشان به انقلاب سکوت است. رجب
بیگی کسی نبود که به بهانه خواندن کتاب های فلان متفکر نسبتش را با مردم
قطع کند و از جنوب شهر غافل شود. سبک زندگیاش براساس اسلام نابی که امام
به آنها داده بود انقلابی بود.
امثال رجب بیگی
زرادخانه های فرهنگی ما را پر می کردند. آنها می آمدند و هزار گروه نخبگی
را در سطوح مختلف فعال می کردند و امام را از ناز و ادای یک مشت افراد
متفرعن بی نیاز می کردند.
او آدمی
است به شدت فرهنگی، تا مغز استخوانش فرهنگی است و کار فرهنگی برایش موضوعیت
دارد. روزی که می بیند همه کارهایش را کرده، وقتی دشمن دست به اسلحه می
برد نمی نشیند تماشا کند و بگوید من اهل قلم و روشنفکر هستم، اسلحه دست می
گیرد و از نظر من افتخارش این است که به عنوان یک آدم فرهنگی به قول خودش
"کتاب زده" نیست و هر جا که لازم باشد اسلحه دست می گیرد. او با اعتماد به
نفس کامل در صحنه حاضر می شد."2
1.فاش نیوز
2.مقالات وجید جلیلی