فتح خون-سیدمرتضا آوینی
"غم بدون امکان گریه خیلی سخت است ؛ اسمش حزن است . خزانه حزن و غم عاشورا حضرت زینب(س) است."
"تمام شیعیان امیر المومنین ( ع ) سرانجام با محبت شهید می شوند ."
حاج اسماعیل دولابی
(مزارشهدای امامزاده باغ فیض.خرداد92)
بی ربط نوشت:حقیقتش این است که بعد از سه سال و اندی تهران نشینی، تهران را دوستش دارم! اما چرا؟!
با این همه شلوغی، دود و دم، ترافیک، هزینه های بالا، خانه های آپارتمانی ِ دلگیر و آدم های بیگانه هیچ وقت توی تهران احساس غربت نکردم... اینکه تهران یک امامزاده عینعلی زینعلی ِ مظلوم دارد با یک حیاط ِ بزرگ قدیمی و پر از آرامش که زهر شلوغی اش را می گیرد و جای دنجی ست برای آدم هایی که تنهایی را دوست دارند.
و گلزار شهدایی که خاکش بوی جنوب را می دهد و خنکای ِ سایه ی درختها و مزارهایش می ارزد به خنکی ِ همه ی کافی شاپ های عالم.که وقتی توی خاکستری ِ تهران غرق می شوی و حس ناامیدی و سرخوردگی خفه ات می کند نگاه ِ آرام و نافذ ِ آوینی اش محرم رازهایت می شود...
{و یک میدان انقلاب؛ که می شود توی شلوغی اش گم شد و خوش خوشان کنار ویترین کتابفروشی ها و گالری هایش پاسست کرد و نقشه ها کشید برای خریدن یک عالمه چیزهای دوست داشتنی...نمیدانم!خب شاید همینهاست که تهران را دوست داشتنی می کند برای آدم...}
*شبها آدم بیشتر احساس می کند که دنیا تاریک و کوتاه است! شبها بیشتر دل ِ آدم می
گیرد و بیشتر گریه می کند و آرام میشود... شبها روشن تر از
روزند./و همچنین عنوان ِ داستانی ست کوتاه از داستایوفسکی/