ته ِ خط
دیروز یکی از مربی های کمپ خطاب به یکی از معتادان
می گفت: تو هنوز به ته خط نرسیده ای. هنوز نتوانسته ای از شر خنده های تصنعی که همه ی ما دچارش
هستیم رها شوی و هنوزماسکی را که با آن آشفتگی های درونی اش را می پوشانی نکنده ای!
منظورش این بود که هنوز نتوانسته با دردش مواجه شود و باورش کند.
و چون نخواسته درد را باور کند و بپذیرد، نمی
تواند واقعا ترک کند و احتمال لغزشش زیاد است. راست می گفت. چون آن دختر برای بار سوم بود که به کمپ می آمد و هنوز هم جدیتی در کارها و رفتارش دیده نمی شد.شاید از بین آنهایی که حتی داوطلبانه برای ترک اعتیاد رو به کمپ می آورند(عینا کمپی که من کارورزش هستم)، تعداد انگشت شماری به ته خط رسیده باشند. برای همین درصد عود اعتیاد و بازگشت شان به کمپ بسیار بالاست.
خیلی ها هستند که هیچوقت به ته خط نمی رسند. ماسک هایشان را همه جا همراه خودشان می برند. حتا در خلوت خودشان هم نمی خواهند با خود ِ واقعی ِ آشفته شان مواجه شوند. می ترسند از ااعتراف به اشتباه. واهمه دارند از نقد ِ خودشان... از نقد ِ تفکر و مسلک و مرامشان. اما یک جاهایی تا به ته خط ِ خودت نرسی امکان برگشت و شروع ِ دوباره نداری...البته به نظر من به ته خط رسیدن مهم نیست؛ مهم ته خط را دیدن و باور کردن است. آن وقت است که می توانی ماسکت را برداری و بعد از یک عمر دلقک بازی و نقش بازی کردن خود ِ واقعی ات را ببینی و بعد ...
+خیلی بد است ته خط ِ آدم مرگش باشد...
آن وقت باید همه چیز را با بُهت آغاز کرد
+ فهمیده ام که اعتیاد مشکلی نیست که فقط برای عده ای خاص با شرایطی خاص به وجود بیاید. اعتیاد معضلی است که اکثر مردم جامعه زمینه ی مبتلا شدن به آن را دارند. حتا آنهایی که ادعای دین و ایمان دارند کافی ست برای لحظه ای عزت نفس شان را از دست بدهند یا دچار عجب بشوند. می لغزند و اعتیاد یکی از مصداق های لغزش است
و عمیقا قبول دارم که اعتیاد یک بیماری ست و می بایست با معتاد مثل بیماری که روح و روان و جسمش آسیب دیده برخورد کرد. و به نظرم برای برخورد با اعتیاد روش های تقوا مدار بهتر و جوابگو ترند. همانطور که AA و NA هنوز جز بهترین روش ها برای ترک اعتیاد در امریکا و ایران اند.
تو وقتی احساس کنی به کوه تکیه داری گذشتن از سنگلاخ ها برایت ساده می شود...