آزادی های یواشکی-قسمت اول: تز و آنتی تز
هر چه آمدم راجع به این مساله -تا کامل شدن اطلاعات و تحلیلم- چیزی ننویسم، نشد. این موضوع علیرغم غرغرهای منتقدانِ مسیح علینژاد، که آن را جنجالی بیهوده، دامن زدن به کلیشه ها و پرداختن به حاشیه تلقی می کنند، اتفاقا موضوع بسیار مهمی است که باید از سوی آنها که دغدغه ی دین و فرهنگ دارند مورد تحلیل و بررسی های دقیق اجتماعی و تاریخی قرار بگیرد. مطلبی که اینجا می خوانید تنها یک طرح مساله و چه بسا طرح یک کلیشه باشد!
این
روزها هر وقت صفحه ی یاهو را باز می کنم باید منتظر انتشار خبری از دختران
ایرانی در آن و در ادامه در روزنامه های غرب و شرق باشم؛ خبرهایی که خیر
نیستند...!
بحث بدحجابی و این روزها حجاب اجباری به تقدم و تاخر مسئله شده اند. بهتر است اول تعریفی از مساله اجتماعی داشته باشیم. مساله اجتماعی پدیده یا موضوعیست که با ارزش ها و هنجارهای جمع قابل توجهی از مردم مغایرت دارد، قابل رفع یا اصلاح است و این جمع از مردم به دنبال رفع یا اصلاح آن هستند.
حال برگردیم به دو مساله فوق. اولی که تقریبا از زمان انقلاب تا به حال مساله ی عده ی زیادی از مردم و از آن مهم تر مساله ی دولت و قدرت بوده است. چرا می گویم مهمتر؟ چون در بحثِ مساله ی اجتماعی ساختار و جایگاهِ مردمی که یک موضوع را تبدیل به مساله می کنند، تعیین کننده تر از تعدادشان است. در تمام این سالها حکومت اسلامی ایران و شمار بسیار زیادی از مردم بدحجابی را مساله می دانسته اند و به طرق مختلف(و شاید هم یک طریق در قالبهای مختلف!) سعی کرده اند آن را اصلاح کنند.
حال نتیجه ی این تلاش های سی و چندساله، مساله شدن حجاب است! یعنی دقیقا شکل گرفتن یک آنتی تز در مقابل یک تز! اگر تا دیروز دولتمردان و مردم ایران بدحجابی را مساله می دانستند امروز تعداد قابل توجهی از مردم ایران به علاوه ی قدرتی به نام افکار عمومی (که ابزار عظیمی به نام رسانه را در اختیار دارد) حجاب اجباری(و در واقع حجاب را) مساله می دانند.
حال
سوال اینجاست
که چگونه می توان گسترش این دو دسته گی ها را متوقف کرد یا لااقل کاهش داد؟
چطور می توان از نفوذ این آنتی تز در بطن جامعه جلوگیری کرد؟ وقتی که در یک جامعه
تعریفمان از مسائل اجتماعی با هم متفاوت است، چطور می توان به حل مساله
اندیشید؟ حالا گیریم که نظریه ی ماتریالیسم دیالکتیک(که معتقد است تز در
برابر آنتی تز قرار می گیرد و از دیالکتیک و تضاد بین این دو
سنتز(انقلاب-جامعه ی جدید) شکل می گیرد) مردود اعلام شده باشد؛ لااقل مساله
را باور کنیم، قضیه را فقط هوچی گری های مسیح علینژادی و توطئه های غرب و... نپنداریم! و دل خوش نکنیم به
پایانِ خوشِ عدل وعده داده شده. چرا که صاحب ِ همان عدل وعده داده شده
فرموده است : ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم...
ضمن اینکه "پذیرفتن مساله قدم بزرگی در حلِ مساله است"!
+
موضوعی که در این مورد ذهن مرا به خود مشغول داشته، این است که مطابق آیات
قرآن و سخنان بزرگانی چون شهیدبهشتی و استادعلی صفایی حائری وظیفه
ما(پیامبر(ص) به عنوان مصداق و به تبع آن جانشینان آن حضرت و شیعیان ایشان)
فراهم کردن زمینه است برای انتخاب فرد بین خیر و شر؛ و نه تلاش برای تغییر
دادن آدمها و مومن کردن شان. اما گویی در تمام این سالها ما به جای آگاهی
بخشی و تلاش برای فراهم کردن بستر، به فکر مومن کردن همه ی آدم های این
جامعه بوده ایم... .
- ۹۳/۰۳/۰۵
فکر میکنم همون کلمه ی زمینه است که روش اختلاف هست . زمینه رو بسته به اینکه چی تعبیر بکنید ، خیلی اختلاف میفته . زمینه سازی میتونه حجاب اجباری هم باشه برای تعالی افراد .
قبول دارم باید صورت مسئله رو قبول کرد ، اما صورت مسئله چی باشه هم مهمه .
+تز و آنتی تز رو که خودتون گفتید مردود دیگه من اشاره نمیکنم :)