من تک و تنها آن جلو نشسته بودم
نزدیک ماجرا
نمایش بر پرده ی چشمهایم نقش بسته بود
وقتی روح حیدر اوج گرفت و از تاریکی تونل به آن روشنایی وسیع پیوست
من هم از سینما به خیابان زدم
از تاریکی به تاریکی!