«نیمه شب های روشن»
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ب.ظ
.
نیمه شب-داخلی-خوابگاه دانشجویی
.
دوست شماره1 از در وارد می شه و می گه: می دونید رضا کیانیان حوزه می رفته؟
دوست شماره2 در حالیکه پشت سیستم نشسته و هدفون رو گوششه یهو می زنه زیر خنده. (البته نه به حوزه رفتن رضا کیانیان بلکه به صحنه ای از فیلمی که می بینه).
دوست شماره3 وسط اتاق سفره انداخته و در حالِ تناولِ وعده ی «نیمه شبانه»ست.
دوست شماره4، سجاده به دست نگاهِ پرسانی به دور و اطراف میندازه. از ترسِ اینکه مبادا در حینِ سجده با صورت وارد ظرفِ غذای دوستِ شماره3 بشه، یا شستِ پاش وارد چشمِ دوست شماره1، سجاده ش رو می چسبونه به دیوار و کاملا مماس بر دیوار شروع به نماز خوندن می کنه.
.
از راهرو انواع و اقسام صداها، نواها، ترانه ها و جیغ و دادها و... به طور مبهمی به گوش می رسه.
در همین حال صدای یکی از اعضای اتاق شنیده می شه: «گرمه».
دستی وارد کادر می شه و در اتاق رو نیمه باز می گذاره.
با باز شدن در صداهای مبهمِ توی راهرو قوت می گیرن. از بین این صداها سه تاشون مشهودترن:
1.صدای سوت بلبلی یکی از دوستانِ اتاق مجاور
2. شعرخوانیِ دسته جمعی همراه با کف و کلِ دوستان اتاقِ روبرو
3. یه آهنگ محلیِ شاد که بر حس نوستالژیک فضا می افزاید!
.
واقعا این فضا بی نظیره و سعادتِ درکش نصیب هر کسی نمی شه اما شما در صورتی که مونث باشید
تنها با پرداخت 20هزارتومان می تونید شبی به یاد ماندنی رو در این خوابگاه تجربه کرده و سفری به تاریخ داشته باشید
(حسِ مسافرخونه های ایرانِ عهدِ قاجار رو درک کنید).
(حسِ مسافرخونه های ایرانِ عهدِ قاجار رو درک کنید).
.
پ.ن: این نوشته رنگِ طنز داشت اما بعد از تجربه ی چندین سال زندگیِ خوابگاهی، واقعا از این سبکِ زندگی خسته م.
دلم محیطی می خواد، از آنِ خودم! دور از همه ی صداها، صحبت ها، خنده ها و رفت و آمدهایِ پیش بینی نشده و دم به دم.
- ۹۵/۰۲/۱۰