شیرجه های نرفته*
اگر کمال گرایی منفی دارید، خواهش می کنم این مطلب را بخوانید!
کمال گرایی دو نوع است: مثبت و منفی. آنچه در این یادداشت مدنظر است کمال گرایی منفی ست. همان کمال گراییِ مسخره ای که از دوران کودکی، بنا به دلایلی همچون: انتظارات بالای والدین، روش های ناصحیح آموزشی در مدارس، وجود یک فرد کمال گرا در خانواده، مقایسه شدن با این و آن و ... در وجود فرد ریشه می دواند و به نتایجی فاجعه انگیز منجر می شود. از شکست تحصیلی و شغلی گرفته تا اعتیاد و خودکشی و سقوط در اسفل السافلین جهنم!
کمال گراها، بلانسبت شما آدم های بدبختی اند!
توقع بیش از حد از خود: اولا در هر حالتی از خودشان بیشترین توقعات را دارند و وقتی نتوانند این توقعات را برآورده کنند می شکنند. و زندگی خود یا اطرافیان شان را نابود می کنند. فرد کمال گرا احساس می کند در تمام جنبه های زندگی باید تمام و کمال باشد و عملکردی عالی و بی عیب و نقص داشته باشد.
خود سرزنش گری: کمال گراها در طول شبانه روز، واگویه های منفی فراوانی دارند. از صبح تا شب به هزار و یک علت ریز و درشت خودشان را به صلابه می کشند: باز نماز صبحت قضا شد! بازم که خیلی خوابیدی! بازم که فلان کار رو نکردی! خاک بر سرت کنن با این حرفی که زدی! امروزتم که تلف کردی! بازم که یادت رفت! چقدر گیجی!
زندگی در گذشته یا آینده: به لحاظ ذهنی یا در گذشته زندگی می کنند و یا در آینده؛ با زندگی در حال و لذت بردن از فرایند بیگانه اند و مدام به نتیجه می اندیشند. اندیشیدنِ مدام به آینده، احساس اضطراب را در آنها تشدید می کند و اندیشیدن به شکست ها و عملکرهای ضعیفِ گذشته، مایوس و افسرده شان می کند.
کمبود اعتماد به نفس: کمال گراها اگر هزار و یک استعداد هم داشته باشند، باز هم خودشان را دست کم می گیرند. همیشه خود را خیلی دور از ایده آل هایشان می بینند و احساس بی لیاقتی می کنند.
اهمیت زیاد به نظرات اطرافیان: یک کمال گرا دوست دارد در هر حالتی تایید دیگران را به دست بیاورد. اگر در حق کسی مرتکب اشتباه شود، آن را در ذهنش بیش از حد بزرگ می کند. و اگر سرزنش یا انتقادی از دوست و آشنا بشنود هم، همینطور.
زندگی سینوسی: کمال گراها دمدمی مزاج اند. گاهی وجودشان پر از اراده، انگیزه و شوقِ حرکت است و گاهی در هم شکسته، مغموم و بی انگیزه اند. حالات رفتاری شان نیز بسته به حالِ درونی شان متغیر است.
عملکرد وسواسی/ تنبلی و اهمال کاری: کمال گراها در مواجهه با حسِ تمامیت خواهی درونی شان، دو راه را انتخاب می کنند: تسلیم یا فرار؛ یعنی یا دچار عملکردهای وسواسی می شوند(جزیی نگری در کارها، وقت گذاشتن بیش از حد بر روی یک کار نه چندان مهم، اولویت بندی نکردن کارها و...) یا دچار تنبلی، اهمال کاری و به تاخیر انداختن کارها.
البته به نظر من راه سومی هم وجود دارد: از شاخه ای به شاخه ای پریدن!
رابطه تنبلی و کمال گرایی: شخصِ کمال گرا با خودش می گوید فلان کار را که نتوانستم سر ساعت انجام بدهم، فلان پروژه را هم که هنوز تحویل نداده ام پس بهتر است از غصه ی روزگار بگیرم بخوابم! مورد داشته ایم که طرف با این تصور که آنطور که باید و شاید درس نخوانده، کاملا مایوس شده و در جلسه ی کنکور شرکت نکرده است. در حالیکه می توانسته با همان اندوخته ی اطلاعاتی رتبه ی نسبتا خوبی به دست بیاورد.
در نهایت کمال گرایی را می توان در قالب سه مدل بیان کرد:
- خود مدار : مرتب از خودش ایراد می گیرد.
- دیگر مدار : مرتب از اطرافیانش ایراد می گیرد.
- جامعه مدار: مرتب از نهادهای جامعه، از شهر و از مملکتش ایراد می گیرد.
حیطه های کمال گرایی نیز در زندگی افراد مختلف، متفاوت است؛ یک نفر ممکن است تحصیلات برایش خیلی مهم باشد. برای دیگری داشتن یک خانواده نمونه و برای آن یکی برخورداری از بهترین و ضعیت مالی یا شغلی حائز اهمیت است. برخی به دنبال یک همسر بی نقص اند و برخی می خواهند از نظر اخلاقی هیچ عیبی نداشته باشند و ... .
این علائم در افراد مختلف شدت و ضعف دارد. به هر صورت اگر بیشترِ این علائم را در خودتان می بینید، بدانید و آگاه باشید که کمال گرایی منفی دارید! پس اگر می خواهید رستگار شوید حتما دنبال راه چاره باشید. چون کمال گرایی منفی نه تنها دنیای تان را نابود می کند، بلکه آخرت تان را نیز از بین می برد. به نظرم خیلی از اهالی جهنم کمال گراهای منفی هستند! آنقدر نا امید از رحمت خدا شده اند و خودشان را دور از نجات دیده اند که... .
* شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بر جای می گذارند. آلبر کامو