اول.
من اصلاحطلب نیستم. اگر اصلاحطلبی به معنای فاصله گرفتن از ارزشهای انقلاب و نظام است. اگر اصلاحطلبی به معنای جستجو کردن تمام آمال و آرزوها در دستان آلوده به خون و خیانتکار غرب است. اگر اصلاحطلبی به معنای عقب بردن مرزهای ارزشی و کمرنگ کردم آرمانهای انقلاب است. من اصلاحطلب نیستم اگر اصلاح طلبی به معنای منفعت طلبی و کتمان حقایق برای حفظ حزب است.
من اصولگرا نیستم. اگر اصولگرایی به معنای مصلحتاندیشی و توجیه هر گونه فساد به بهانهی حفظ نظام و اسلام است. من اصولگرا نیستم اگر اصولگرایی به معنی تعصب داشتن روی اشخاص و بت ساختن از آنهاست. من اصولگرا نیستم اگر اصولگرایی مساوی سکوت در برابر ظلم و آه مظلوم است. من اصولگرا نیستم اگر اصولگرایی به معنای رویکار آوردن آدمهای باتقوای بیتخصص است. که شهید چمرانمان گفته است: کسی که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بیتقواست.
امیدوارم به زودی یک جریان سوم از بین این دو ظهور کند. جریانی عدالتخواه و مطالبهگر که وابسته به آرمانها و ارزشها باشد نه اشخاص و احزاب. جریانی که برای به پا خواستن بر علیه ظلم دل دل نکند. جریانی که به بهانه اصلاحات به دنبال برانداختن نظام نباشد. تا فکر نکنند هرکس برچسب اصلاح طلبی خورد بیدین است. جریانی که حقیقت را ذبح نکند تا فکر نکنند هرکس برچسب انقلابی خورد با هر فساد و ظلمی که به اسم اسلام و انقلاب میشود موافق است.
دوم.
گروههای تلگرامی یک مزیت بزرگ دارند. آن هم این است که آدم در گروههایی عضو میشود و با اشخاصی بحث میکند که در دنیای واقعی محال است با تو همصحبت شوند و انقدر شفاف و صریح از عقایدشان بگویند. در یک گروه تلگرامی حامی روحانی صحبت از اصلاح طلبان و ماهیت اصلاحطلبی شد. خیلی صریح و روشن حرف زدند از اهدافشان برای تغییر نظام. گفتند که انقلاب و شورش هزینه دارد و بیثمر است اما در عوض میشود از مجرای قانون و تحت لوای یک جریان سیاسی آرام آرام همه چیز را تغییر داد و به آزادی و تمدن و توسعهی غربی دست پیدا کرد. که هدفها بلند مدت است و برنامهریزیها حساب شده. که روحانی تا بحال خوب پیش رفته است و مطمئنا بسیاری از برنامههایش را در چهار سال دوم عملی میکند.
دیدم کسانی دارند برای پیشبرد این جریان اتاق فکر تشکیل میدهند که ذرهای به نظام و انقلاب و حتی دین دلبستگی و اعتقاد ندارند اما به قول خودشان مجبورند از طریق این جریان به داخل نظام نفوذ کنند تا به تدریج و در طی دههها همه چیز را تغییر بدهند. و شاید آن دوستِ چادریِ معتقدِ اصلاحطلبم اگر این حرفها را میشنید و میخواند کمی دچار تردید میشد. شاید هم نه... .
و خب اینها باعث میشود منی که دلم به این انقلاب و نظام با همه کاستیها و نقصهایش خوش است و به آیندهای بهتر و روشنتر برای کشورم و اسلام امیدوارم پایم را از ورطهی این جریان بیرون بکشم.
و اگرچه میدانم با روی کار آمدن آقای رئیسی همچنان کم و کاستیهای بسیاری وجود خواهد داشت و ایشان مبری از خطا و اشتباه نیست و معجزه نمیکند با این حال تقریبا مطمئنم که نمیخواهم به کسی مثل آقای روحانی رای بدهم که افراد مذکور با آن امیدهایِ زننده به او دل بستهاند.