اینجا چراغی روشن است

تو پرستو باش!

جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۵۷ ب.ظ



 

"من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم

خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد..."

 

دنیای  ما آدمها  مثل یک برگه ی امتحان بزرگ است  که به تعداد همه  معادله برای حل کردن وجود دارد . برگه امتحانی که در مسیر تاریخ  هر چه در آن پیش می روی معادله ها پیچیده تر و مجهولات بیشتر و بیشتر می شوند و به همین نسبت ذهن ها و قلم ها نیز تفاوت پیدا می کنند .

من فکر می کنم هر آدمی در زندگی با معادله ای روبروست از جنس همان معادله های چند مجهولی کتاب ریاضی دبیرستان . از همان معادله هایی که چند بار باید حل کنی، پاک کنی و دوباره حل کنی و تازه شاید باز به جواب نرسی! معادله ای که شاید اصلا به جواب نرسد اما تو می بایست حل اش کنی.

 چون راه حل هم نمره دارد ! حرکت کردن هم نمره دارد ؛حتی اگر به مقصد نرسی! مهم این است که تو لزوم حرکت را درک کنی و با تمام وجودت در عطش حل معادله های سخت و در عطش به جواب رسیدن ذوب شوی . شاید جواب معادله ی تو همین حرکتت باشد و نه لزوما رسیدنت به آنچه مقصدش می پنداری !


 

به تاریخ که نگاه می کنی پُر است از همین حرکتها و عطش ها ؛ رسیدن ها و نرسیدنها و در نهایت ذوب شدنها . پُر است از آدمها یی که لزوم حرکت را دانستند و دل به راه دادند . و بزرگتر از آن ، آدم هایی که نه تنها پا در مسیر نهادند که با حرکت خود ، درک و  رشد جامعه ی انسانی را باعث شدند و معادله ی زندگی خیلی از آدم ها را تغییر دادند .

حسین (ع) یکی از  همان ابر انسانهایی است که لزوم حرکتش را شناخت . معادله چندمجهولی زندگی اش را درک کرد  و راه حلی را برگزید که سرانجام نه تنها معادله خودش را  که  معادله ی جامعه ی انسانی عصر خویش را نیز حل کرد  ؛ حسین هم سوال بود و جواب ؛ هم راه بود و هم راه حل ؛ حل کرد اما حل نشد ...

شهید آوینی می گوید " عالم بلا به وسعت تاریخ است " ، یا بگذار به همان جمله امام معصوم استناد کنم که : " کل الارض کربلا ..." به گمانم درک عمیق همین جمله ها  کافیست تا آدمی اهمیت زندگی و وجود و خلقتش را بفهمد .

 اینکه زندگی هر آدمی با تمام سادگی و بازیچه بودنش ،  نقطه ی عطف  اوست . سکوی پرتاب اوست به بی نهایت وجود ؛ مهم نیست دانشجوی دانشگاه علوم بهزیستی باشی یا استاد دانشگاه هاروارد ! مهم این است که در هر جایگاهی که هستی معادله ی زندگی ات را بشناسی و لزوم حل کردنش را بفهمی ! و نکته ی دیگر اینکه آدمی به قدر انعطاف و  ظرفیتی که در حل سوالات ساده ی زندگی از خود نشان می دهد سوالاتش سخت تر و پیچیده تر می شوند و این همان  قصه ی  تکامل است ؛ قصه ی همان شعرِ معروف " هر که در این بزم مقرب تر است ؛ جام بلا بیشترش می دهیم ... " .

بدی اش این است که تاریخ انسانهای معادله ساز کم دارد . بدی اش این است که حسین ها  همیشه تنها هستند ... که حرکت ها به ندرت جمعی می شوند . ما نیازمند مسیری هستیم که مجموعمان کند ... مسیری که از فرات  شناخت و درک و اخلاص تا کوثر ِ کمال  ؛  مسیری به وسعت عشق و به روشنی آفتاب.

و خلاصه اینکه  هر آدمی در این عالم ،  نقشی به عهده دارد ... نقشی هر چند کوچک وکمرنگ  اما موثر ؛ وقتی جهان در آتش می سوزد ، تو پرستو باش! سهمی از آب بگیر  و بر این آتش بریز ... تو پرستو باش و و بکوش که آدم ها ی دور و برت هم پرستو شوند ... هرچند این درد بزرگ التیام نیابد ... لااقل تو سهم خود را ایفا نموده ای ... والسلام .

  • .:.چراغ .:.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی