تو پرستو باش!
"من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد..."
دنیای ما آدمها مثل یک برگه ی امتحان بزرگ است که به تعداد همه معادله برای حل کردن وجود دارد . برگه امتحانی که در مسیر تاریخ هر چه در آن پیش می روی معادله ها پیچیده تر و مجهولات بیشتر و بیشتر می شوند و به همین نسبت ذهن ها و قلم ها نیز تفاوت پیدا می کنند .
من فکر می کنم هر آدمی در زندگی با معادله ای روبروست از جنس همان معادله های چند مجهولی کتاب ریاضی دبیرستان . از همان معادله هایی که چند بار باید حل کنی، پاک کنی و دوباره حل کنی و تازه شاید باز به جواب نرسی! معادله ای که شاید اصلا به جواب نرسد اما تو می بایست حل اش کنی.
چون راه حل هم نمره دارد ! حرکت کردن هم نمره دارد ؛حتی اگر به مقصد نرسی! مهم این است که تو لزوم حرکت را درک کنی و با تمام وجودت در عطش حل معادله های سخت و در عطش به جواب رسیدن ذوب شوی . شاید جواب معادله ی تو همین حرکتت باشد و نه لزوما رسیدنت به آنچه مقصدش می پنداری !
به تاریخ که نگاه می کنی پُر است از همین حرکتها و عطش ها ؛ رسیدن ها و نرسیدنها و در نهایت ذوب شدنها . پُر است از آدمها یی که لزوم حرکت را دانستند و دل به راه دادند . و بزرگتر از آن ، آدم هایی که نه تنها پا در مسیر نهادند که با حرکت خود ، درک و رشد جامعه ی انسانی را باعث شدند و معادله ی زندگی خیلی از آدم ها را تغییر دادند .
حسین (ع) یکی از همان ابر انسانهایی است که لزوم حرکتش را شناخت . معادله چندمجهولی زندگی اش را درک کرد و راه حلی را برگزید که سرانجام نه تنها معادله خودش را که معادله ی جامعه ی انسانی عصر خویش را نیز حل کرد ؛ حسین هم سوال بود و جواب ؛ هم راه بود و هم راه حل ؛ حل کرد اما حل نشد ...
شهید آوینی می گوید " عالم بلا به وسعت تاریخ است " ، یا بگذار به همان جمله امام معصوم استناد کنم که : " کل الارض کربلا ..." به گمانم درک عمیق همین جمله ها کافیست تا آدمی اهمیت زندگی و وجود و خلقتش را بفهمد .
اینکه زندگی هر آدمی با تمام سادگی و بازیچه بودنش ، نقطه ی عطف اوست . سکوی پرتاب اوست به بی نهایت وجود ؛ مهم نیست دانشجوی دانشگاه علوم بهزیستی باشی یا استاد دانشگاه هاروارد ! مهم این است که در هر جایگاهی که هستی معادله ی زندگی ات را بشناسی و لزوم حل کردنش را بفهمی ! و نکته ی دیگر اینکه آدمی به قدر انعطاف و ظرفیتی که در حل سوالات ساده ی زندگی از خود نشان می دهد سوالاتش سخت تر و پیچیده تر می شوند و این همان قصه ی تکامل است ؛ قصه ی همان شعرِ معروف " هر که در این بزم مقرب تر است ؛ جام بلا بیشترش می دهیم ... " .
بدی اش این است که تاریخ انسانهای معادله ساز کم دارد . بدی اش این است که حسین ها همیشه تنها هستند ... که حرکت ها به ندرت جمعی می شوند . ما نیازمند مسیری هستیم که مجموعمان کند ... مسیری که از فرات شناخت و درک و اخلاص تا کوثر ِ کمال ؛ مسیری به وسعت عشق و به روشنی آفتاب.
و خلاصه اینکه هر آدمی در این عالم ، نقشی به عهده دارد ... نقشی هر چند کوچک وکمرنگ اما موثر ؛ وقتی جهان در آتش می سوزد ، تو پرستو باش! سهمی از آب بگیر و بر این آتش بریز ... تو پرستو باش و و بکوش که آدم ها ی دور و برت هم پرستو شوند ... هرچند این درد بزرگ التیام نیابد ... لااقل تو سهم خود را ایفا نموده ای ... والسلام .
- ۹۱/۰۹/۱۰