اینجا چراغی روشن است

شیرجه های نرفته*

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ

اگر کمال گرایی منفی دارید، خواهش می کنم این مطلب را بخوانید!

کمال گرایی دو نوع است: مثبت و منفی. آنچه در این یادداشت مدنظر است کمال گرایی منفی ست. همان کمال گراییِ مسخره ای که از دوران کودکی، بنا به دلایلی همچون: انتظارات بالای والدین، روش های ناصحیح آموزشی در مدارس، وجود یک فرد کمال گرا در خانواده، مقایسه شدن با این و آن و ... در وجود فرد ریشه می دواند و به نتایجی فاجعه انگیز منجر می شود. از شکست تحصیلی و شغلی گرفته تا اعتیاد و خودکشی و سقوط در اسفل السافلین جهنم! 

کمال گراها، بلانسبت شما آدم های بدبختی اند! 


توقع بیش از حد از خود: اولا در هر حالتی از خودشان بیشترین توقعات را دارند و وقتی نتوانند این توقعات را برآورده کنند می شکنند. و زندگی خود یا اطرافیان شان را نابود می کنند. فرد کمال گرا احساس می کند در تمام جنبه های زندگی باید تمام و کمال باشد و عملکردی عالی و بی عیب و نقص داشته باشد. 

 
خود سرزنش گری: کمال گراها در طول شبانه روز، واگویه های منفی فراوانی دارند. از صبح تا شب به هزار و یک علت ریز و درشت خودشان را به صلابه می کشند: باز نماز صبحت قضا شد! بازم که خیلی خوابیدی! بازم که فلان کار رو نکردی! خاک بر سرت کنن با این حرفی که زدی! امروزتم که تلف کردی! بازم که یادت رفت! چقدر گیجی! 

زندگی در گذشته یا آینده: به لحاظ ذهنی یا در گذشته زندگی می کنند و یا در آینده؛ با زندگی در حال و لذت بردن از فرایند بیگانه اند و مدام به نتیجه می اندیشند. اندیشیدنِ مدام به آینده، احساس اضطراب را در آنها تشدید می کند و اندیشیدن به شکست ها و عملکرهای ضعیفِ گذشته، مایوس و افسرده شان می کند.

کمبود اعتماد به نفس: کمال گراها اگر هزار و یک استعداد هم داشته باشند، باز هم خودشان را دست کم می گیرند. همیشه خود را خیلی دور از ایده آل هایشان می بینند و احساس بی لیاقتی می کنند.

اهمیت زیاد به نظرات اطرافیان: یک کمال گرا دوست دارد در هر حالتی تایید دیگران را به دست بیاورد. اگر در حق کسی مرتکب اشتباه شود، آن را در ذهنش بیش از حد بزرگ می کند. و اگر سرزنش یا انتقادی از دوست و آشنا بشنود هم، همینطور.

زندگی سینوسی: کمال گراها دمدمی مزاج اند. گاهی وجودشان پر از اراده، انگیزه و شوقِ حرکت است و گاهی در هم شکسته، مغموم و بی انگیزه اند. حالات رفتاری شان نیز بسته به حالِ درونی شان متغیر است. 

عملکرد وسواسی/ تنبلی و اهمال کاری: کمال گراها در مواجهه با حسِ تمامیت خواهی درونی شان، دو راه را انتخاب می کنند: تسلیم یا فرار؛ یعنی یا دچار عملکردهای وسواسی می شوند(جزیی نگری در کارها، وقت گذاشتن بیش از حد بر روی یک کار نه چندان مهم، اولویت بندی نکردن کارها و...) یا دچار تنبلی، اهمال کاری و به تاخیر انداختن کارها.
البته به نظر من راه سومی هم وجود دارد: از شاخه ای به شاخه ای پریدن!

رابطه تنبلی و کمال گرایی: شخصِ کمال گرا با خودش می گوید فلان کار را که نتوانستم سر ساعت انجام بدهم، فلان پروژه را هم که هنوز تحویل نداده ام پس بهتر است از غصه ی روزگار بگیرم بخوابم! مورد داشته ایم که طرف با این تصور که آنطور که باید و شاید درس نخوانده، کاملا مایوس شده و در جلسه ی کنکور شرکت نکرده است. در حالیکه می توانسته با همان اندوخته ی اطلاعاتی رتبه ی نسبتا خوبی به دست بیاورد.

در نهایت کمال گرایی را می توان در قالب سه مدل بیان کرد:

  • خود مدار : مرتب از خودش ایراد می گیرد.
  • دیگر مدار : مرتب از اطرافیانش ایراد می گیرد.
  • جامعه مدار: مرتب از نهادهای جامعه، از شهر و از مملکتش ایراد می گیرد.

حیطه های کمال گرایی نیز در زندگی افراد مختلف، متفاوت است؛ یک نفر ممکن است تحصیلات برایش خیلی مهم باشد. برای دیگری داشتن یک خانواده نمونه و برای آن یکی برخورداری از بهترین و ضعیت مالی یا شغلی حائز اهمیت است. برخی به دنبال یک همسر بی نقص اند و برخی می خواهند از نظر اخلاقی هیچ عیبی نداشته باشند و ... .

این علائم در افراد مختلف شدت و ضعف دارد. به هر صورت اگر بیشترِ این علائم را در خودتان می بینید، بدانید و آگاه باشید که کمال گرایی منفی دارید! پس اگر می خواهید رستگار شوید حتما دنبال راه چاره باشید. چون کمال گرایی منفی نه تنها دنیای تان را نابود می کند، بلکه آخرت تان را نیز از بین می برد. به نظرم خیلی از اهالی جهنم کمال گراهای منفی هستند! آنقدر نا امید از رحمت خدا شده اند و خودشان را دور از نجات دیده اند که... .


* شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بر جای می گذارند. آلبر کامو

نظرات  (۶)

واقعا انگار این متن درباره ی من نوشته شده . دقیقا شرح حال منه . راستش جدیدا به این نتیجه رسیدم که هر انسانی باید در طول عمرش به روانشناس مراجعه کنه . زندگی دیوانه وار شهری و مناسبات غلط اجتماعی خیلی میتونه به این کمالگرایی منفی و سایر معضلات روانی دامن بزنه . بعد از کنکور دادنم فکر میکنم که من چقدر در طول زندگیم خودمدار بودم و چقدر حرف اطرافیان برام مهم بود .
خیلی وقته خواننده ی اینجام . وبلاگتون خیلی دلنشینه . ممنون که هنوز می نویسید .
پاسخ:
انگار کسانیکه کمالگرایی منفی دارند، خیلی هایشان وبلاگ می نویسند. شاید بشود بین کمالگرایی منفی و نوشتن، ارتباطی برقرار کرد! 
جالب اینجاست که خیلی از آدم های موفق و بزرگ دنیا وضعی مشابه ما داشته اند... 
بله باید مراجعه کرد به روانشناس. چون زندگی پیچیده شده. اصلش این است که پیچیده اش کردیم!
اما شخصا روح شناس را به روان شناس ترجیح می دهم! کسی که مسائل پیچیده انسانی را در چند تا قرص و تکنیک و هورمون و عصب خلاصه نکند.
من هم از شما ممنوم که می خوانید.
خواستنی بود این پست...
آفرین
بنویسید باز هم از این کمال گرایی و آثارش و تغییری که در روش نگاه کردن و زندگی کردن می دهد.
توی نظام فلسفی به همین تحلیل روانشناختی می گویند ایدآلیست شدن.
می گویند فلانی ایدآلیست است...
ایدآلیست ها از ایدآلیست بودنشان هم ناراضی اند. از نحوه ی ناراضی بودنشان هم ناراضی اند...
من از آن ناراضی ها هستم
ولی من را وادار کردید از این پست راضی باشم
پاسخ:
بله ایده آلیست...
من مدتهاست که رنج این ایده آلیست بودن رو به دوش میکشم.
اگر بشه می نویسم
مطلقاً کمال گرا نیستم.
اما رگه های کوچکی ازش رو در خودم میبینم.
پاسخ:
بله همون آهسته و پیوسته نرفتن :)
  • سید احمد برقعی
  • حرفم را پس می گیرم
    متنتان فقط اطلاعات نداده بود
    یک فضاهایی هم ساخته بود

    من بودم این کمال گرایی را تبدیل می کردم به ده تا متن کوچک... توی هر کدام یکی از این حالت ها را بسط می دادم، روایت می کردم، می ساختمش، می گذاشتم به جای اینکه متنم حالت گزارش روانشناختی بگیرد، روایت داستانی داشته باشد.
    می گذاشتم آن "مورد" که کنکورش را نداده ، خودش را نشان بدهد، توی متنم تصمیم بگیرد بخوابد... و بعد از اینکه ساعت کنکور گذشت از خواب بیدار بشود و یک نگاهی به ساعت بکند و باز هم بخوابد...
    به نظرم این بسط دادن ها از دوست داشتن می آید. اگر دلمان به حال کمال گراها می سوزد باید دلایلشان را بسط بدهیم، سعی کنیم فضایشان را بشناسیم، کاملش کنیم، نشان بدهیم به کجا می کشد، نشان بدهیم کدام حلقه ها هستند که می توانند باز شوند و زنجیره ی اهمال کاری را بشکنند.

    فکر می کنید اینها فرم و قالبِ کار است؟
    فکر می کنید که به جای اینها باید از محتوا بگویم؟
    محتوا همین است که کلِ این بدبختی را که امثال من را به جهنم می برد چپانده اید توی یک متنِ شبه روانشناختی.
    محتوا همین است که از مشکل امثال من سرسری گذشته اید. نگذاشته اید حل بشود. نگذاشته اید باز بشود. نگذاشته اید کمال گراها هم حرف بزنند. حکم را برایشان بریده اید و جهنم را هم از آنها پر کرده اید...
    محتوا چیزی جز قالب نیست...

    باز هم شروع کردم...
    نه
    دیگر بنا ندارم سرتان را درد بیاورم...
    پاسخ:
    قبول دارم
    شاید اگر وقت و حوصله ی بیشتری به خرج می دادم، حق مطلب بهتر ادا می شد.
    من هم یک کمال گرا هستم! از نوع منفی ش. خواستم تا حدی اونچه رو که در این مورد فهمیدم، به اشتراک بذارم.

  • سید احمد برقعی
  • چرا خواهش کنید که بخوانیم
    خودمان می خوانیم

    ممنون از اطلاعات
    بله وهنوز کوفتگی آن در بدنم هست

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی