اینجا چراغی روشن است

این همه رنگ

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ

توت های سرخ و سفید

آلوهای سبز

گیلاس های قرمز

انگور

موز

سیب و خیار

سبز و سفید، سرخ و بنفش، نارنجی و زرد و ...

تو این همه را برای که آفریدی؟ برای چه آفریدی؟

نگاهِ تو چرا این همه زیباست؟ چرا این همه تابستانی ست؟

این همه رنگ برای منِ بی رنگ زیاد است...

نسبت من با این همه زیبایی چیست؟

اصلا تو چرا این همه سخاوتمندی؟

چرا انقدر، منِ بی قدر را دوستم داری؟

نمی دانی این همه عشق، آدمی مثل من را فقط گیج می کند. عاصی می کند.


* عکس: شکوفه های انار در محوطه ی خوابگاه.


  • .:.چراغ .:.

نظرات  (۶)

زیبا بود
پاسخ:
ممنون
  • فاطمه فاطمی
  • با صدهزار جلوه برون آمدی که من...
    پاسخ:
    چشم بینایم آرزوست!
  • ....مسعود ....
  • متشکرم 
  • ههـــ ـــــ
  • سلام بعضیا وقتا یه حس خوب میده به آدم یه حس معنوی که دوس داره پرواز بکشه تا ته آسمونا

    آسمونی که پایانی نداشته باشه و این حس همیشه باهاش باشه
    پاسخ:
    سلام
    آسمان فرصت پرواز بلندی ست...
    سلام

    اما شاکرا اما کفورا

    شاید هم شاکر تر کرد
    پاسخ:
    سلام
    انشالله شاکر باشیم

  • سید احمد برقعی
  • بعد از مدتها اولین بار بود که بی دغدغه خواندم و دوست داشتم.
    سر و ته دار که باشد نوشته،
    یک ذره که کلمه ها کنار هم مرتب بنشینند و هی داد و فریاد نکنند،
    معلوم که باشد نخی به این تسبیح هست،
    تازه آدم با نوشته دوست می شود.
    دوست که شد می تواند نقدش کند، برایش دل بسوزاند.
    قبلش مجبور است با خودِ نویسنده هی کَل کَل کند و بیداد.
    حالا دیگر متن برای خودش مثل شاخ شمشاد ایستاده، پس با خودش صحبت می کنم...

    "این همه رنگِ" عزیز! آفرین. اسمِ میوه ها و رنگ ها را ارمغانِ شادی برداشتی و غمت را، دغدغه ات را زیرِ این رنگها ساختی و پرداختی. مثل مومن که شادی اش توی چهره اش می درخشد و غمش در دلش.
    آفرین! که سوالهایت انقدر ساده و صمیمی اند از خدا.
    آفرین که سوالهایت طلبکارانه نیست و اساسا به خدا بدهکاری...
    من تو را که انقدر خاضعی و بانشاط و مومن، به خاطر خواهم سپرد.
    میوه هایی که مثل گل سر روی سرت داری دوست دارم، غیر از موز و خیار را.
    آنها یک جورهایی تصویر خوشایند و پر پژواک بقیه را ندارند. اگر میوه ی زرد می خواهی سیب زرد بردار و اگر میوه ی سبز، همان آلوها تو را بس است...
    باز خواهم گشت، باز خواهمت دید، و از تو یاد می گیرم بدهکار بودن را به خدا.
    پاسخ:
    خدا رو شکر واقعا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی